توضیحات
پرسشنامه توانمند سازی کارکنان راسل و همکاران(2003)
پرسشنامه توانمند سازی کارکنان توسط راسل و همکاران در سال 2003 ساخته شد و دارای 20 سوال بوده و 2 مولفه(ساختاری و روانشناختی) می باشد. و بر اساس طیف لیکرت از (کاملا مخالفم تا کاملا موافقم )نمره گذاری شده است و طیف لیکرت به دست امده80/0 می باشد.
تعریف مفهومی متغییر پرسشنامه :
پرسشنامه استاندارد توانمندسازي، مفهومي چند وجهي است كه در مديريت، روانشناسي، انسان شناسي اجتماعي، علوم سياسي و پزشكي مورد استفاده قرار ميگيرد. توانمندسازي بيشتر به شرايطي اطلاق ميشود كه طي آن، قدرت در اختيار باشد و اين توانايي وجود داشته باشد كه بتوان با بهره برداري لازم، از مزاياي آن بهره مند شد(غزنوي اسکويي،1391).
توانمندسازي، وجود قدرت رهبري در افراد و توانايي انجام كار به وسيله آنها تعريف ميشود و اساس آن، تغيير در رهبري است. هنگامي كه رهبر ديدگاه خود را درباره آنچه ميخواهد انجام شود، بيان ميكند، در حقيقت ميزان زيادي از اختيارات را تفويض ميكند و به پيروان خود اجازه ميدهد با علاقه براي دستيابي به هدف فردي و سازماني فعاليت كنند. فقط در اين صورت، آنان احساس قدرت ميكنند و انگيزه بيشتري در آنان ايجاد ميشود(رايدر1،2000).
ييم(2008) توانمندسازي را اعطاي قدرت تعريف ميكند. به عبارت ديگر، توانمندسازي كاركنان، فرايندي است كه در آن، سازمان يا مدير آن، براي كاركنان قدرت و توان ايجاد ميكنند. وي به نقل از مينون، سه حالت براي توانمندسازي بيان ميكند: توانمندسازي ميتواند يك عمل يا اقدام محسوب شود (عمل اعطاي قدرت به فرد يا افرادي كه توانمند مي شوند) ميتواند به صورت يك فرايند (فرايندي كه موجب تجربه قدرت ميشود) يا يك حالت روانشناختي در نظر گرفته شود كه به صورت شناختهايي جلوه ميكند كه ميتواند سنجيده شود.
تعریف عملیاتی متغییر پرسشنامه
در این پژوهش منظور از توانمند سازی کارکنان نمرهاي است كه کارکنان به سوالات20گویه ای پرسشنامة توانمند سازی کارکنان میدهند .
مولفه های پرسشنامه :
مولفه های پرسشنامه |
سوالات |
ساختاری |
10-1 |
روانشناختی |
20-11 |
توانمند سازی
توانمندسازي، به معناي تزريق نيرو در كاركنان است. سازمان بايد احساس نيروي شخصي كارمند را تقويت كند. توانمندسازي، يعني اينكه كاركنان بتوانند به خوبي وظايفشان را درك كنند، پيش از آنكه به آنها بگويند چه كار كنند(ساوري و لاكس،2005).
توانمندسازي فرايند توسعه است و باعث افزايش توان كاركنان براي حل مشكل و ارتقاي بينش سياسي و اجتماعي آنها ميشود و كاركنان را قادر ميكند كه عوامل محيطي را شناسايي كنند و آنها را در كنترل خود داشته باشند.
جي درايديك بيان ميكند آنچه به آن پي بردم، اين است كه مردم توانمند ميشوند تا توانايي خود در تصميم گيري و تأثيرگذاري بر انتخاب هاي مهم و راهبردي در زندگي و مقابله با موانع را توسعه دهند، ظرفيتهاي خود را در تصميم گيري و تأثيرگذاري افزايش دهند و امكانات خود را افزايش دهند. توانمندي آنها را در كنترل دارايي هايشان به طور فردي و جمعي ياري ميكند. در عملكرد آنها تأثير ميگذارد و به آنها فرصت مي دهد تا از توانايي هاي خود در مقابله با شرايط دشوار استفاده كنند(صنعتي،1386).
به اعتقاد لاوراك (1998)بسياري از تعاريف توانمندسازي، ارزشي مثبت و فراگير دارند و روانشناسان آنها را در كشورهاي صنعتي، بسط و توسعه داد ه اند. تعاريف مذكور، بيانگر اين نظريه هستند كه توانمندسازي بايد از داخل يك گروه نشأت گيرد و نميتوان آن را به يك گروه و جامعه داد.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.