توضیحات
پرسشنامه فرسودگی شغل ولفر(1981)
پرسشنامه فرسودگی شغل توسط ولفر در سال 1981طراحی شده است . ودارای 23 سوال می باشدو بر اساس طیف لیکرت (کاملا موافقم تا کاملا مخالفم) نمره گذاری شده است و الفای کرونباخ به دست آمده بالای 0/70 می باشد.
تعریف مفهومی متغییر پرسشنامه :
پرسشنامه استاندارد گلدارد فرسودگی شغلی را یک حالت از پا افتادگی بدنی ، هیجانی و ذهنی می داند که از فشارهای هیجانی پی در پی ناشی می شود و بیشتر با کناره گیری شدید از دیگران برای دوره های دراز مدت همراه است به نقل از (کوری ، کوری و کالانن ، 1998) .
تعریف عملیاتی متغییر پرسشنامه
در این پژوهش منظور از فرسودگی شغل نمرهاي است كه کارکنان به سوالات 23 گویه ای پرسشنامة از فرسودگی شغل میدهند .
مولفه های پرسشنامه :
پرسشنامه تک مولفه ای می باشد.
مفهوم و تعاريف مربوط به فرسودگي شغلي
– استفاده فني و تخصصي از واژه فرسودگي كاري “Burn out ” در اصل به فريدنبرگر، يعني كسي كه اولين مطالب را در سال 1974 در باب اين مفهوم به رشته تحرير درآورد، برميگردد. فرسودگي كاري اساساً ناشي از استرس شغلي است .
به طوركلي استرس عبارتست از: “وقتي فرد در شرايط و اوضاع احوالي قرارگيرد كه تحت فشار واقع شود، يا احساس ناراحتكنندهاي به او دست دهد، عصبي باشد، احساس ناكامي و تنش كند يا در تعارض و بلاتكليفي باشد، ميگوييم تحت فشار رواني است”.
موارد استرس كه در زندگي روزانه و زندگي اداري و شغلي افراد پديد ميآيند عمدتا شامل ناكامي Frustration “”،اضطراب Anxiety”و كشمكشهاي دروني Conflict””است كه هر كدام از آنها به موانع و مشكلات گوناگوني بر ميگردند “.
رايج ترين تعريف فرسودگي شغلي مربوط به مازلاك و جكسون (1993 ) است كه ْآن را سندرمي روانشناختي متشكل از سه بعد خستگي احساسي يا هيجاني ، مسخ شخصيت و كاهش احساس كفايت شخصي دانستند.
در تعريف گيبسون ( 1994 ) فرسودگي كاري عبارت است از يك فرايند روان شناختي كه تحت شرايط استرس شغلي شديد حادث ميشود و خود را بصورت فرسودگي عاطفي، مسخ شخصيت Depersonalization ، كاهش انگيزه براي پيشرفت و ترقي نشان ميدهد.
تعاريف مربوط به فرسودگي شغلي
در تعريف ديگري فرسودگي شغلي يا كارزدگي عبارتست از :از پا افتادگي و رخوت متصدي شغل به خاطر فشار رواني كار است كه شخص قادر به مقابله مناسب با آن نيست.
به اين ترتيب ،ماسلاچ مفهومي سه بعدي از فرسودگي ارائه ميدهد:
1 – خستگي هيجاني يا احساسي: كاملاً همانند متغير فشار رواني عمل ميكند، و به مثابه احساس زير فشار قرار گرفتن و از ميان رفتن منابع هيجاني در فرد قلمداد ميشود . در اين حالت ممكن است فرد بي رغبت و بي تفاوت شود و ديگر كار ، هيچ شور و احساس مثبتي را در او برنميانگيزد.
2 – مسخ شخصيت : پاسخ منفي و سنگدلانه به اشخاصي است كه معمولاً دريافت كنندگان خدمت از سوي فرد هستند. در اين وضعيت ،نگرش فرد فرسوده نسبت به ارباب رجوع منفي است . او تصور ميكند در واقع ارباب رجوع يعني «طلبكار» و آغاز فشارها. به اين ترتيب به پرخاشگريهاي فعال ( كلامي و غير كلامي ) و نافعال ( كارشكني و تاخيرهاي عمدي) رو ميآورد.
3 – كاهش احساس كفايت شخصي: كمشدن احساس شايستگي درانجام وظيفه شخصي است و يك ارزيابي منفي از خود درخصوص انجام كار به شمار ميرود. در واقع احساس عدم كفايت نتيجه طبيعي سيكل يا چرخه معيوبي است كه قبلاً ايجاد شده است كه اصطلاح « فسيل شده » كه در بين كارمندان به كار برده ميشود، قابل فهمتر شود.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.