توضیحات
پرسشنامه بازارمحوری-بازاریابی داخلی و رفتار شهروندی
پرسشنامه استاندارد بازارمحوری-بازاریابی داخلی و رفتار شهروندی در 25 سوال و در 4 وجه مورد برسی قرار میگیرد.و بر اساس طیف لیکرت (کاملا موافقم تا کاملا مخالفم) نمره گذاری شده است و الفای کرونباخ به دست آمده بالای 0/70 می باشد.
تعریف مفهومی متغییر پرسشنامه :
بازارمحوری: بازارمحوری را می توان به عنوان مرحله ای از بالندگی سازمان، یا به عنوان سطحی که انعکاس دهنده بلوغ سازمانی است، تعریف نمود. کاتلر به بازارمحوری به عنوان مرحله نهایی توسعه یک سازمان بازرگانی نگاه کرده است و معتقد است که گرایش بازار در امتداد توسعه گرایش های مختلف بازرگانی بوجود آمده است. بازارمحوری بر پایه تفکر بازاریابی ایجاد شده است و تفکر بازاریابی زیربنای فلسفی آن را تشکیل میدهد.
به هر حال تفکر بازاریابی به عنوان یک بنیان و شالوده فلسفی کافی نیست، زیرا بازارمحوری نه فقط بر مشتریان، بلکه علاوه بر آن بر روی رقبا، مباحث سازمانی متفاوت و عوامل متعدد بیرونی که بر نیازها و ترجیحات مشتریان نیز موثر است، تمرکز میکند.
به طور کلی بازارمحوری عبارت است از فرهنگ سازمانی که بصورت بسیار کارا و اثر بخش به خلق رفتارهایی می پردازد که به منظور خلق ارزش های افزونتر برای مشتریان در نتیجه ارتقای عملکرد تجاری شرکت لازم و ضروری است. با وجود آنکه مفهوم بازارمحوری برای اولین بار در دهه 1950 مطرح گردید اما از دهه 1980 پیشرفت قابل توجهی در توسعه مفهوم بازارمحوری صورت گرفته، تلاشهای تحلیلی بسیاری صرف تعریف، مفهومسازی و عملیاتی کردن آن شده است.
تعریف عملیاتی متغییر پرسشنامه
در این پژوهش پرسشنامه منظور از بازارمحوری-بازاریابی داخلی و رفتار شهروندی نمرهاي است كه کارکنان به سوالات 25 گویه ای پرسشنامة بازارمحوری-بازاریابی داخلی و رفتار شهروندی میدهند .
مولفه های پرسشنامه :
مولفه های پرسشنامه |
سوالات |
بازاریابی داخلی |
1 تا 8 |
تعهد |
9 تا 13 |
شهروندی |
14 تا 19 |
بازارگرایی |
20 تا 25 |
مفهوم بازارگرایی (گرایش به بازار)
بر خلاف بازاریابی که بسیار تحت تأثیر مسائل فرهنگی است و تعاریف زیادی در این زمینه وجود دارد، در زمینه بازارگرایی شاهد چنین گستردگی تعریفی نیستیم و کمتر تحت تأثیر مسائل فرهنگی قرار گرفته است. کوششهای ابتدایی افرادی مانند فلتن و مککیتریک (۱۹۵۷) و بعد از آنها کاتلر (۱۹۹۴) تأثیر زیادی برگسترش مفهوم بازارگرایی داشته است.
اصولا چهار تعریف اصلی تاکنون برای بازارگرایی ارائه شده است:
1) بازارگرایی عبارت است از ایجاد اطلاعات حاصل از بازار در کل سازمان دربارهی نیازهای جاری وآیندهی مشتریان، توسعه و انتقال این اطلاعات و استعداد در سراسر سازمان و پاسخگویی به آندر تمام سطوح سازمان. (کهلی و جاورسکی۱۹۹۰)
2) بازارگرایی از سه جزء رفتاری تشکیل شده است: مشتریمداری، رقیبگرایی و هماهنگی وتبادل اطلاعات بین واحدها همراه با دو نوع تصمیمگیری، تمرکز بر بلندمدت و سودآوری. (نارور واسلیتر ۱۹۹۰)
3) بازارگرایی شامل مجموعهای از باورها و اعتقادات است که مشتریان را در مرکز توجه قرار میدهدتا سودآوری بلندمدت شرکت را فراهم سازد.البته این به معنی توجه نداشتن به سایر ذینفعانمانند مالکان، مدیران و کارکنان نیست. (دشپند، فارلی و وبستر ۱۹۹۳)
4) بازارگرایی شامل مهارتهای عالی و برجسته در درک و ارضای نیازها و خواستههای مشتریان است. (دی،۱۹۹۴)
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.